معنی احشاء، پر خوری، شکمگندگی، طاقت، جرات، بنیه، نیرو روده، زه، تنگه، شکم، شکنبه، (در جمع) دل و روده رودهدر اوردن از، غارت کردن، حریصانهخوردن, معنی احشاء، پر خوری، شکمگندگی، طاقت، جرات، بنیه، نیرو روده، زه، تنگه، شکم، شکنبه، (در جمع) دل و روده رودهدر اوردن از، غارت کردن، حریصانهخوردن, معنی اpaاء، /c omcd، alk;jb;d، zاrت، [ch، fjdi، jdcm cmbi، xi، تj;i، alk، aljfi، (bc [ku) bg m cmbi cmbibc اmcbj اx، yاcت lcbj، pcdwاjiomcbj, معنی اصطلاح احشاء، پر خوری، شکمگندگی، طاقت، جرات، بنیه، نیرو روده، زه، تنگه، شکم، شکنبه، (در جمع) دل و روده رودهدر اوردن از، غارت کردن، حریصانهخوردن, معادل احشاء، پر خوری، شکمگندگی، طاقت، جرات، بنیه، نیرو روده، زه، تنگه، شکم، شکنبه، (در جمع) دل و روده رودهدر اوردن از، غارت کردن، حریصانهخوردن, احشاء، پر خوری، شکمگندگی، طاقت، جرات، بنیه، نیرو روده، زه، تنگه، شکم، شکنبه، (در جمع) دل و روده رودهدر اوردن از، غارت کردن، حریصانهخوردن چی میشه؟, احشاء، پر خوری، شکمگندگی، طاقت، جرات، بنیه، نیرو روده، زه، تنگه، شکم، شکنبه، (در جمع) دل و روده رودهدر اوردن از، غارت کردن، حریصانهخوردن یعنی چی؟, احشاء، پر خوری، شکمگندگی، طاقت، جرات، بنیه، نیرو روده، زه، تنگه، شکم، شکنبه، (در جمع) دل و روده رودهدر اوردن از، غارت کردن، حریصانهخوردن synonym, احشاء، پر خوری، شکمگندگی، طاقت، جرات، بنیه، نیرو روده، زه، تنگه، شکم، شکنبه، (در جمع) دل و روده رودهدر اوردن از، غارت کردن، حریصانهخوردن definition,